تعداد بازدید: ۷۷۳
کد خبر: ۴۲۲۹
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۴۰۱ - ۲۲:۳۴ - 17 April 1401

تحلیل قیام حسینی از مکه به کربلا از منظر امام خامنه ای

رهبرانقلاب:
* خیلی حرفها درباره این حادثه عظیم و عجیب و بی‌نظیر وجود دارد که ما باید درباره آن فکر کنیم و بگوییم. اگر این حادثه را دقیق در نظر بگیرید، شاید بشود گفت انسان میتواند در حرکت چند ماهه حضرت اباعبدالله از آن روزی که از مدینه خارج شد و به‌ طرف مکه آمد، تا آن روزی که در کربلا شربت گوارای شهادت نوشید بیش از صد درس مهم بشمارد. نخواستم بگویم هزارها درس؛ میشود گفت هزارها درس هست. ممکن است هر اشاره آن بزرگوار، یک درس باشد؛ اما این که میگویم بیش از صد درس، یعنی اگر ما بخواهیم این کارها را مورد مداقّه قرار دهیم، از آن میشود صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام برای یک امّت، برای یک تاریخ و یک کشور، برای تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است. ۷۴/۳/۱۹

* هدف از قيام سيدالشهداء نه حکومت بود و نه شهادت بلکه یکی از اینها نتیجه قیام حضرت بود، این بحث در دوران اختناق طاغوتی خیلی اوج گرفت؛ حتی کتاب "شهید جاوید" بر اثبات قیام برای حکومت بود و دکتر شریعتی هم ضد این موضع یعنی قیام برای شهادت را گرفت و یک شعاری هم درست کرد که "وقتی نمیتوانی خوب زندگی کنی، خوب بمیر"؛ بنده همان وقت این تِز را ارائه کردم که این دو هدف قیام حضرت نبود نتیجه قهری قیام حضرت بود بلکه هدف حضرت انجام تکلیف اسلامی یعنی قیام علیه طاغوت بود و این قیام در هر زمانی و بر هر مسلمانی واجب که در مقابل ظلم بایستد! آفتاب درمصاف ص۱۹۶ ۶۶/۶/۱۰

* قیام سیدالشهدا نه برای حکومت بود و نه برای شهادت بود؛ اینها از نتایج قیام حضرت بود نه هدف قیامشان، هدف قیام انجام یک واجب اسلامی بود که این واجب متوجه تمام مسلمین در تمام طول تاریخ است؛ این واجب باید به وسیله امام حسین انجام میگرفت تا درسی عملی برای مسلمانان در طول تاریخ باشد.‌ این واجب عبارت است از اینکه هر وقت ارکان حکومت اسلامی دچار فساد شد، آن وقت امت اسلامی باید برای اصلاحش قیام کنند؛ این درسی برای همه تاریخ مسلمین و تاریخ بشر تا ابد شد. در آن موقع هم کسانی به امام حسین میگفتند: شما در مدینه و مکه، محترمید و در یمن، آن همه شیعه هست. به گوشه‌ای بروید که با یزید کاری نداشته باشید، یزید هم با شما کاری نداشته باشد! عبادت و تبلیغ کنید! چرا قیام کردید؟ اینها حرف عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه و عبدالله بن عباس بود، اینها همه دین‌شناس، آدمهای عارف، عالم و چیزفهم بودند اما نمیفهمیدند که این تکلیف، تکلیفی نیست که با خطر برداشته شود، این مطلب اساس معارف حسینی است! ۷۴/۳/۱۹

* درپی نامه کوفیان و عزم سیدالشهدا بر قیام، نزدیکان امام، ایشان را نصیحت میکردند که قیام نکنید این کوفیها با پدرتان و برادرتان آنجور عمل کردند حالا اگر شما هم قیام کنید به نتیجه نمیرسید و کشته میشوید، این حرف محمد حنفیه و عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر بحضرت بود، این حرف عاقلان و خردمندان و ریش سفیدان و آدمهای معتدل و چیزفهم بود که نه داغ بودند و نه جوان بودند، آنوقت حضرت در جواب این اظهارات پوچ و باطل و ناآگاهانه ذیل خطبه‌ای در حین خروج از مکه به کوفه فرمود اینقدر مرا از مرگ نترسانید، ای ابن عباس‌ها، ای ابن جعفرها، اینقدر به حسین نگویید قیام نکن تا کشته نشوی، مرگ برای حسین حق است همچنانکه بر جد او و پدر و مادر و برادر او حق بود، مرگ اجتناب ناپذیر است، مرگی خوب است که یک مرگ شرافتمندانه برای خدا و در راه اهداف اسلامی باشد که نام آن مرگ در قاموس اسلام "شهادت" است! کتاب دو امام مجاهد ص۲۳۷ ۵۲/۱۱/۱۴

* شکی نباید داشت که عبدالله بن عباس به امیرمومنان و خاندان پیامبر وفادار بود یعنی بنابرآنچه که من در تاریخ زندگی عبدالله بن عباس نگاه کردم، تردید ندارم که او مخلص و مرید اهلبیت و مخالف مخالفان اهلبیت بود اما در زمان قیام حسینی، تمام افراد نام و نشان داری که در مکه و مدینه بودند، حقیقت قیام حضرت را نمیفهمیدند و با این کار حضرت مخالفت میکردند، مثل ام سلمه همسر پیامبر و محمد حنفیه برادر حضرت و عبدالله بن عباس پسرعموی حضرت و عبدالله بن جعفر پسرعموی حضرت و شوهر حضرت زینب، اینها مردمان خوب و محترمی بودند اما از روی علاقه بحضرت با حضرت بحث و محاجه میکردند و نمیگذاشتند امام به کربلا برود گرچه خودشان مخالف یزید بودند اما نه خودشان قیام میکردند و نه اجازه قیام بحضرت میداند و نه به قیام میپوستند، لذا فرق امام حسین با آنان همین بود که آنها صرفا علیه یزید حرف میزدند! کتاب قیام حسینی ص۴۷ ۶۳/۷/۲۰

* دشوارترین مبارزه، مبارزه غریبانه است. کشته شدن در میان دوستان و تحسین مردم، چندان دشوار نیست. دشوار آنجاست که وقتی انسان به سمت میدان نبرد میرود، آحاد جامعه نسبت به او یا منکرند، یا غافلند، یا کناره میجویند و یا در مقابلش میایستند. تعداد کمی هم که قلباً وی را تحسین میکنند جرأت ندارند زبانی به تحسینش بپردازند. در قیام حسینی، حتی کسانی مانند عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر که خودشان جزو خاندان بنی‌هاشم و از همین شجره طیّبه‌اند، جرأت نمیکنند در مکه یا مدینه بایستند، فریاد بزنند و به نامِ امام حسین شعار بدهند. چنین مبارزه‌ای، غریبانه است و مبارزه غریبانه، سخت‌ترین مبارزه‌هاست. چنانکه به یکی از آنها فرمود بیا به من کمک کن. و او به جای کمک، اسبش را برای حضرت فرستاد، غربت از این بالاتر و مبارزه از این غریبانه‌تر؟! ۷۳/۳/۱۷

* با دریافت نامه کوفیان توسط سیدالشهدا، حضرت هم راه میفتد به سمت کوفه اما تمام کسانیکه در مکه مدینه افراد نام و نشان‌داری بودند و حقیقت قضیه را نمیفهمیدند با این کار حضرت مخالفت میکردند، کسانی مثل محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس مخالف بودند، چون محاسبه میکردند که حضرت که به حکومت نمیرسد پس به شهادت میرسد لذا خودشان که نمیرفتند در قیام حضرت هم اشکال میتراشیدند اما سیدالشهدا علی رغم همه این نصیحتهای بظاهر عاقلانه قیام کردند! ۶۱/۸/۴
‼️قیام عظیم حسینی هم علیه حاکمیت طاغوتی بود و هم علیه روحیه راحت طلبى فسادپذیرِ؛ این کار مهم حضرت است، اگر امام حسین قیام نمیکرد، آیا روحیه تنبلی و گریز از مسؤولیت تبدیل به روحیه ظلم ستیزی و مسؤولیت پذیری میشد؟! چراکه وقتی امام حسین، از مدینه که مرکز بزرگزادگان اسلام بود، به مکه رفت. فرزند عباس، فرزند زبیر، فرزند عمر، همه اینها در مدینه جمع بودند و هیچکس حاضر نشد در آن قیام تاریخی، به حضرت کمک کند. ۷۱/۱۱/۶

* نکته مهم در نهضت حسینی که خیلی مهمّ است اینستکه در هیچ حادثه‌ای از حوادث خونبار صدر اسلام، به اندازه حادثه کربلا، غربت و بی‌کسی و تنهایی وجود نداشته، هیچ حادثه‌ای مثل حادثه کربلا نیست؛ چه در جنگهای صدر اسلام و جنگهای پیغمبر و چه در جنگهای امیرالمومنین که سربازانی که به میدان جنگ میرفتند، تشویق پیغمبر یا امیرالمؤمنین بود. چقدر از جوانان ما حاضر بودند برای یک پیام امام، جانشان را قربان کنند! اما در حادثه کربلا سیدالشهدا و یارانش غریب محضند. بزرگان دنیای اسلام در آن روز، کسانی بودند که بعضی از کشته شدن حسین بن علی غمشان نبود؛ چون حضرت را برای دنیای خودشان مضرّ میدانستند! عده‌ای هم که غمشان بود، آن قدر اهتمام به این قضیه نمیکردند. مثل عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس. بعد از کشته شدن هم کسی برای آنها یک فاتحه نمیگرفت. بنابراین، یکی از خصوصیات قیام حسینی غریبانه بودن آن است! ۷۲/۱۰/۲۶

* اگر قیام حسینی نبود، تمام زحمات پیغمبر و امیرالمؤمنین و امام حسن همه از بین میرفت؛ شكی در این نداشته باشید. قیام عاشورا در سختترین شرایط کاری که اینقدر حساس است، همین قدر سخت هم هست. باورکردنی است که حسین بن علی حدود پنج ماه بین مدینه و کربلا سرگردان بود همه فهمیدند، کوفی ها فهمیدند، عراقی ها فهمیدند، حجازی ها فهمیدند؛ اما سرانجام در کربلا با ۷۲نفر بماند؟ چون همه این ۷۲ نفر از آغاز که نبودند؛ ۳۰ نفر آنها شب عاشورا یا صبح عاشورا آمدند. کار سخت بود. سختیش به این نبود که شمشیر تیز در انتظار است، سختیش به این بود که قیام در مقابل آن چنان ظلم همه گیر و مسیطر، دل میخواهد. مثل زمان پیغمبر نبود. آن زمان پرچم دست خود پیغمبر بود و همه با نفس گرم پیغمبر راه میافتادند؛ اما در کربلا عبدالله بن عباس‌ها و عبدالله بن جعفرها سرشان را زیر عبا پنهان کردند؛ اقوام پیغمبر هم بودند. خیال نكنید بین عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس با دیگران فرق است. همه تخلف کردند. ۶۳/۸/۱۹

* خدا میداند در طول تاریخ هیچ قیامی به شکوه و عظمت حسینی نیست، حسین بن علی در یک دنیای تاریک که هیچکس با او نبود قیام کرد، چراکه عده‌ای از نزدیکانش در مدینه و مکه همچون بزرگ خاندان پیامبر عبدالله بن جعفر پسر عموی حضرت و همسر حضرت زینب و محمد حنفیه برادر و عبدالله بن عباس صحابی ممتاز و معروف بحضرت میگفتند که نرو، یعنی اینقدر حضرت تنها بود! ۶۳/۷/۱۵


* قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابن‌عباس و ابن‌جعفر و چهره‌های نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه‌کار باید بکنند؛ ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه این‌که نمیفهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس میکرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا میشود؛ و به همین دلیل هم بود که بچه‌های خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس میکرد که حادثه چگونه است! ۷۰/۸/۲۳

 

انتهای پیام/

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
ویدیو
پرطرفدارترین